پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ 21 November 2024
پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۶
کد خبر: ۶۰۵۳۸
رضا نصری در گفت و گو با فراز تشریح کرد:

مقامات بپذیرند رابطه با آژانس فقط «فنی» نیست، «سیاسی» هم هست

مقامات بپذیرند رابطه با آژانس فقط «فنی» نیست، «سیاسی» هم هست
رضا نصری: آیا روسیه حاضر است در صورت بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران توسط اسرائیل، به عنوان یک «متحد نظامی» ایران با اسرائیل وارد منازعات نظامی شود؟ یعنی همانطور که آمریکا در صورت حمله ایران به خاک اسرائیل به احتمال قریب به یقین به ایران واکنش نظامی نشان خواهد داد، آیا روسیه نیز حاضر است در صورت تعرض نظامی اسرائیل به خاک ایران، اقدام مشابهی انجام دهد؟

طی روزهای آتی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران سفر می کند تا پیرامون اختلافات شکل گرفته میان تهران و این سازمان جهانی در رابطه با فعالیت برخی از سایت های اعلام نشده ایران با مقامات کشورمان گفت و گو و مذاکره کند. از سوی دیگر کمتر از  یک ماه دیگر نشست فصلی شورای حکام در وین برگزار خواهد شد و بی گمان موضوع فعالیت های هسته ای ایران و سفر اخیر مدیرکل آژانس نیز از جمله موضوعات مورد بحث این نشست خواهد بود. با رضا نصری، کارشناس حقوق بین الملل در رابطه با تنش های اخیر میان ایران و غرب، وضعیت پرونده هسته ای کشورمان و اثرات سفر گروسی بر نشست آتی شورای حکام به گفت و گو پرداخته ایم و او در این گفت و گو با عنوان این مطلب که «مسوولان کشورمان باید بپذیرند که رابطه میان ایران و آژانس یک رابطه صرفاً «فنی» نیست و تعامل میان این دو همواره در یک فضای «سیاسی» شکل می‌گیرد»، می گوید:« در سال ۱۳۹۴ که برجام منعقد و اختلافات سیاسی تا حدود زیادی تعدیل شد، شاهد بودیم چگونه آژانس نیز نسبت به مسئله PMD انعطاف نشان داد و موضوع را به سرعت - برای هموار کردن راه اجرای توافق سیاسی - حل‌وفصل کرد. وی همچنین با انتقاد از رویکرد روسیه در ارائه یک تصویر غیرواقعی از همکاری تهران با مسکو در حمله به اکراین تاکید می کند:« روسیه با اغراق در مورد میزان مشارکت ایران در اوکرین یک کارکرد سیاسی، یک کارکرد اقتصادی، یک کارکرد راهبردی و حتی یک کارکرد امنیتی دارد. یعنی، از لحاظ سیاسی روسیه را از انزوای کامل درمی‌آورد؛ از نظر اقتصادی، سرنوشت بانک‌ها و بنگاه‌های روسی و ایرانی را به هم گره می‌زند و از این رو به بانک‌های روسی اجازه می‌دهد از شبکه‌های «دور زدن تحریم» ایران استفاده کنند». وی می افزاید:« از نظر راهبردی نیز، ایران را همچنان به «حق وتوی» روسیه در شورای امنیت وابسته نگه می‌دارد. از نظر امنیتی این گزینه را به آمریکا و ناتو می‌دهد تا در صورت تشدید منازعات - و احیاناً در صورت توسل روسیه به سلاح هسته‌ای - توجه‌شان را به جای روسیه به روی ایران معطوف کنند و از این رو از درگیری مستقیم با روسیه (که مستعد ایجاد یک جنگ ویرانگر هسته‌ایست) با حفظ آبرو اجنتاب ورزند». این گفت و گو که در برگیرنده موضوعات دیگری چون احتمال حمله اسرائیل به ایران، مواجه اعراب و آمریکا با افزایش تنش میان تهران و تل آویو و تاثیر برخورد با معترضان بر وجهه ایران در جهان به صورت مشروح در پی می آید:

 

**کمتر از یک ماه دیگر نشست فصلی شورای حکام در وین برگزار می شود و در این میان گفته می شود ما باید مجددا منتظربیانیه شدیدالحن این شورا در محکومیت برنامه های هسته ای ایران باشیم. با توجه به اظهارات اخیر ویلیام برنز رئیس سازمان سیا که گفته است:« تهران تنها چند هفته با غنی سازی 90 درصد فاصله دارد.» نتیجه این نشست را چطور ارزیابی می کنید؟

 

معتقدم باید بالاخره به این حقیقت پی برد که برخلاف تصور رایج میان برخی مسئولین کشور، رابطه میان ایران و آژانس یک رابطه صرفاً «فنی» نیست و تعامل میان این دو همواره در یک فضای «سیاسی» شکل می‌گیرد. یعنی نمی‌شود حوزه فنی و سیاسی را از هم تفکیک کرد و انتظار نتیجه داشت. تاریخچه مذاکرات هسته‌ای هم به خوبی این حقیقت را آشکار می‌کند. به عنوان مثال، وقتی در سال ۱۳۸۵ آقای احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد دخالت شورای امنیت در پرونده هسته‌ای بلاموضوع است و گفت ««من رسماً اعلام می‌‌کنم که از نظر ما موضوع هسته‌ای ایران خاتمه یافته و به یک امر عادی در آژانس بدل شده است»، در فاصله کوتاهی از آن قطعنامه ۱۷۴۷ در شورای امنیت به تصویب رسید و معلوم شد امر سیاسی را نمی‌شود چندان از امر فنی جدا دانست. ایضا، شاهد بودیم در سال ۱۳۸۶ نیز علیرغم اینکه میان ایران و آژانس بر سر مدالیته‌ها و حل‌وفصل پرسش‌های مدیرکل‌ وقت آژانس توافق صورت گرفت، اما در فقدان حل مشکل سیاسی با قدرت‌های بزرگ، قطعنامه ۱۸۰۳ شورای امنیت و اقدامات قهریه متعاقب نیز به‌ تصویب رسید.  از سوی دیگر نیز، وقتی در سال ۱۳۹۴ برجام منعقد شد و اختلافات سیاسی تا حدود زیادی تعدیل شد، شاهد بودیم چگونه آژانس نیز نسبت به مسئله PMD انعطاف نشان داد و موضوع را به سرعت - برای هموار کردن راه اجرای توافق سیاسی - حل‌وفصل کرد! یعنی اصولاً پیش‌فرض طرفین در حین مذاکرات هم همین بود که در صورت توافق، آژانس نیز از نظر فنی «همکاری» خواهد کرد! الان هم مشکل همینجاست! یعنی با تشدید تنش‌ها و تیرگی فضای سیاسی، شاهدیم مواضع و گزارشات آژانس نیز متناسب با این فضا تندتر شده یا دست‌کم با سخت‌گیری بیش‌تری تعبیر و تفسیر می‌شود. در نتیجه، معتقدم در این نشست نیز - مانند گذشته - موضع شورای حکام با فضای سیاسی حاکم تناسب مستقیم خواهد داشت. یعنی - اگر اتفاق خاصی تا زمان برگزاری جلسه رخ ندهد و فرض را بر تداوم فضای کنونی بگذاریم - به احتمال زیاد موضعی اتخاذ خواهد شد که نه ایران را از عقوبت رها کند و نه پنجرهٔ مذاکرات را به کُل ببندد.

 

**اخیر بلومبرگ در گزارشی از دستیابی ایران به غنی سازی 84 درصد گزارشی را منتشر کرده است. شبکه سی بی اس نیزدر گزارش دیگری به نقل از آژانس بین المللی انرژی اتمی آورده است که ایران به عمد یا نااگاهانه به غنی سازی 84 درصدی پرداخته است هر چند که آقای اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان گفته است تهران غنی سازی بیش از 60 درصدی انجام نداده است. انتشار اینگونه اخبار و گزارش ها در حالی که فضای نسبتا متشنجی در جهان علیه ایران شکل گرفته است را چطور می بینید؟

 

مجددا در این مورد نیز شاهد هستیم که در فقدان توافق سیاسی، چگونه یک رخداد متداول فنی - که با توجیهات کارشناسی قابل توضیح است - می‌تواند به یک اهرم فشار سیاسی، تیتر‌های داغ رسانه‌ای یا حتی به دست‌مایه بحران تبدیل شود. در واقع، جریان‌های مخالف ایران هم خوب می‌دانند که وقتی فضای عمومی علیه یک کشور تا این حد منفی شده باشد، توجیهات فنی کارشناسان ایرانی نیز در آن فضا گم می‌شود و آن‌ها نیز می‌توانند از سوءظن به‌وجود آمده نهایت بهره برداری را داشته باشند. امروز،‌ پس از انتشار گزارش آژانس به تیترهای رسانه‌ها نگاه کنید! اغلب از «غنی‌سازی بالای ۸۰٪» یا «غنی‌سازی برای سلاح‌سازی» Weapon-grade enrichment) )مطالبی را منتشرمی‌کنند، گویی ایران چیدمان سانتیرفوژهای خود را برای غنی‌سازی با این غنا تغییر داده است! در واقع، حتی اگر توجیهات فنی ایران پذیرفته شود و موضوع مواد غنی‌شده بالای ۸۰٪ به قطعنامه شورای حکام راه نیابد، همچنان تاثیر روانی منفی خود را بر افکار عمومی‌ باقی گذاشته و تصمیم‌گیران سیاسی را متاثر کرده است.

 

**جناب نصری اخبار پیرامون همکاری ایران و روسیه در حملات پهپادی مسکو به کی یف با خشم مقامات اروپایی وکشورهایی که در ماه های گذشته با واسطه گری به دنبال احیای برجام بودند مواجه شده است. آیا در بازی هزینه و فایده ما برنده همکاری با روسها بودیم؟

 

به نظرم هم اشخاص و احزاب و جریان‌های ایران‌ستیز در کشورهای غربی و هم دولت روسیه تعمداً نقش ایران در جنگ اوکراین را به صورت اغراق‌آمیزی برجسته کرده‌اند. دلیلش هم این است که برای جریان‌های ایران‌ستیز و لابی‌های اسرائیل و عربستان سعودی، پررنگ جلوه دادن نقش ایران در این جنگ می‌تواند به مستمسکی برای تعلیق مذاکرات هسته‌ای، قرار دادن سپاه در لیست سازمان‌های تروریستی و نهایتاً زمینه‌سازی برای تشدید تحریم‌ها و حتی اقدام نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران تبدیل شود. از طرف دیگر برای روسیه نیز، اغراق در مورد میزان مشارکت ایران در اوکرین یک کارکرد سیاسی، یک کارکرد اقتصادی، یک کارکرد راهبردی و حتی یک کارکرد امنیتی دارد. یعنی، از لحاظ سیاسی روسیه را از انزوای کامل درمی‌آورد؛ از نظر اقتصادی، سرنوشت بانک‌ها و بنگاه‌های روسی و ایرانی را به هم گره می‌زند و از این رو به بانک‌های روسی اجازه می‌دهد از شبکه‌های «دور زدن تحریم» ایران استفاده کنند؛ از نظر راهبردی، ایران را همچنان به «حق وتوی» روسیه در شورای امنیت وابسته نگه می‌دارد؛ و از نظر امنیتی نیز این گزینه را به آمریکا و ناتو می‌دهد تا در صورت تشدید منازعات - و احیاناً در صورت توسل روسیه به سلاح هسته‌ای - توجه‌شان را به جای روسیه به روی ایران معطوف کنند و از این رو از درگیری مستقیم با روسیه (که مستعد ایجاد یک جنگ ویرانگر هسته‌ایست) با حفظ آبرو اجنتاب ورزند. در نتیجه، معتقدم مقامات تهران نیز نباید اجازه دهند هیچ‌یک از طرفین، ایران را به این آسانی درگیر «تله‌ اوکراین» کنند. به نظرم بهترین‌ موضعی که ایران می‌تواند در مقطع فعلی و در این رابطه اتخاذ کند، پافشاری بر ضرورت صلح و حمایت از ابتکارات دیپلماتیک و میانجی‌گرایانه در این راستاست. به عبارت دیگر، لازم است تلاش کند از موقعیت برساخته و اغراق‌شدهٔ «یکی از طرفین جنگ» به موقعیت «میانجی» تغییر مکان دهد. این کار نیز با مبادرت به ابتکارات دیپلماتیک - مانند همراه‌سازی کشورهای اسلامی برای ارائه یک «طرح مشترک صلح» - یا از طریق حمایت علنی از موضع چین در این باره میسر است.

 

**اصولا دیدگاهتان در مورد مشارکت ایران در همکاری های نظامی با روسیه چیست؟

 

شرکت در پیمان‌های چندجانبه نظامی (مانند پیمان شانگهای) یا تحکیم روابط دوجانبهٔ نظامی با کشورهای قدرتمند (از جمله روسیه و چین) اتفاق مثبتی است. اما تحکیم پیوند نظامی با «مشارکت» در جنگی که هیچ توجیه و سودی برای ایران ندارد تفاوت بسیاری دارد. معتقدم همانطور که روسیه در منازعات نظامی میان ایران و اسرائیل هیچ‌ مشارکتی به سود ایران ندارد - و حتی گاه بعضاً نسبت به تعرضات اسرائیل به پایگاه‌های ایران چشم‌پوشی می‌کند - ایران نیز باید نگاهش به همکاری نظامی با روسیه محدود، گزینشی و متکی بر مصلحت ملی باشد. کسانی که با استناد به مقولاتی از قبیل «گذار به نظام جدید بین‌المللی» استدلال می‌کنند که ایران باید بی‌ قید و شرط با تمام ماجراجویی‌های نظامی روسیه همراهی کند، از خود بپرسند آیا روسیه حاضر است در صورت بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران توسط اسرائیل، به عنوان یک «متحد نظامی» ایران با اسرائیل وارد منازعات نظامی شود؟ یعنی همانطور که آمریکا در صورت حمله ایران به خاک اسرائیل به احتمال قریب به یقین به ایران واکنش نظامی نشان خواهد داد، آیا روسیه نیز حاضر است در صورت تعرض نظامی اسرائیل به خاک ایران، اقدام مشابهی انجام دهد؟ اگر پاسخ منفی است، پس لازم است این دسته نظریه‌پردازان نیز در تحلیل روابط نظامی/امنیتی ایران و روسیه تجدید نظر کنند و به برقراری یک رابطه متوازن و معقول با روسیه اکتفا کنند. به چین نگاه کنید. با اینکه حتی از نظر قراردادی و حقوقی مناسبات نظامی نزدیک‌تری با روسیه دارد، بلد است در میدان فاصله خود را با مسکو حفظ کند و به جای تبدیل شدن به یکی از طرفین منازعات، در کسوت میانجی ظاهر شود. همین الگوی رفتاری نیز برای ایران مناسب است. 

 

**سفر آقای گروسی به ایران که قرار است طی همین روزها انجام شود. توافقات پیرامون این سفر، تا چه اندازه می تواند در کاهش فضای شکل گرفته علیه برنامه هسته ای کشورمان موثر باشد؟

 

صرف انجام این سفر اتفاق مثبتی است. اما در مورد اینکه آیا این سفر موجبِ شکستن انسداد کنونی میان ایران و آژانس می‌شود یا خیر هنوز نمی‌ توان قضاوت کرد. در هر حال، اگر فضای سیاسی به نفع احیای مذاکرات شکل بگیرد و این برداشت تقویت شود که ایران و آمریکا مصمم به رسیدن به نوعی توافق هستند، امکان انعقاد یک چارچوب توافق میان ایران و آژانس نیز - که خود محرکی برای موفقیت مذاکرات کلان خواهد بود - افزایش خواهد یافت. همانطور که ذکر شد، معتقدم رابطه ایران و آژانس را نمی‌شود از فضای سیاسی حاکم میان ایران و قدرت‌های غربی و از پرونده کلان‌تر برجام جدا دانست. موانع سیاسی هم فعلاً کم نیست. تنش پدید آمده میان ایران و اروپا پس از اعتراضات اخیر،‌ اتهام مشارکت ایران در جنگ اوکراین، تحرکات اسرائیل و چالش‌های پیرامونی ایجاد شده، فعلاً از جمله موانعی است که فضا را برای توافق با آژانس نامساعد کرده است.

 

** آقای امیرعبدالهیان وزیر خارجه کشورمان اخیرا گفته است که «اگر طرف آمریکایی در مسیر مذاکرات برجام کارشکنی کند جمهوری اسلامی طرح B و تمامی‌گزینه‌ها را در دستور کار قرار خواهد داد ». از دیدگاه جنابعالی پلن B  که در اظهارات اخیر مقامات ایران به آن اشاره می شود شامل چه مباحثی خواهد بود؟

 

احتمالاً اشاره مقامات ایران به بحث محدودسازی بازرسی‌های آژانس، تشدید فعالیت‌های هسته‌ای و احیاناً تعیین ضرب‌الاجل و زمان‌بندی برای خروج از ان.پی.تی است.

 

** با روی کار آمدن دوباره بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، به نظر می رسد که ما باید مجددا منتظر آغاز حملات خرابکارانه تلآویو علیه تهران باشیم. نشریه آمریکایی «فارن افرز» نیز با انتشار یادداشتی خطر وقوع یک جنگ ناخواسته همه جانبه بین ایران و ایالات متحده و اسراییل را گوشزد کرده و نوشته است :«تشدید جنگ سایه اسراییل علیه ایران ممکن است منطقه را به لبه پرتگاه یک جنگ ویرانگر بکشد.» امکان وقوع این جنگ تا چه اندازه محتمل است؟

 

جریان نزدیک به نتانیاهو فرصت را برای اقدام نظامی علیه ایران مغتنم دیده است و تصور می‌کند اگر از آن استفاده نکند، ممکن است این پنجره در آینده بسته شود. یعنی احساس می‌کند ایران از نظر سیاسی در منزوی‌ترین حالت خود در چند دهه اخیر قرار گرفته است؛ می‌بیند نگاه افکار عمومی به ایران - بخاطر بحث اعتراضات، اتهام مشارکت ایران در جنگ اوکراین، اتهام حضور رهبر القاعده در ایران و اتهام آغاز غنی‌سازی در سطح سلاح‌سازی - به شدت منفی شده است؛ احساس می‌کند در اروپا موج ایران‌ستیزی به پارلمان اتحادیه اروپا رسیده و در واشنگتن نیز فضای سیاسی به نفع جریان مخالف برجام و طرفدار «فشار حداکثری»‌ گرایش پیدا کرده است. یعنی (علیرغم اظهارات اخیر رئیس CIA مبنی بر اینکه ایران تصمیم به سلاح‌سازی نگرفته) برداشت جریان نتانیاهو این است که در مجموع، در شرایط کنونی، مقاومت کم‌تری در برابر حمله نظامی اسرائیل به ایران شکل خواهد گرفت. از سوی دیگر، تصور می‌کند موفق شده بسیاری از همسایگان ایران - از جمله آذربایجان و کشورهای حاشیه خلیج فارس - را بواسطه همکاری‌های راهبردی و «پیمان‌های ابراهیم» با خود همسو سازد و از این جهت نیز مقاومت چندانی در برابر تعرض احتمالی خود نمی‌بیند. ضمن اینکه در داخل اسرائیل نیز دولت نتانیاهو با چالش‌ها و فشارهای سیاسی بسیاری روبروست که این خود احتمال مبادرت او به ایجاد یک بحران بین‌المللی را افزایش می‌دهد. با احتساب این موارد، به مقدمه‌چینی، فضاسازی و حتی تخصیص یک بودجه ۲ میلیارد دلاری برای حمله به ایران دست زده است. در نتیجه، صلاح نیست در ایران این تهدید - و احتمال حمله - دست‌کم گرفته شود.

 

** با توجه به انعقاد پیمان ابراهیم میان برخی از کشورهای منطقه و اسرائیل واکنش این کشورها به درگیری نظامی تهران وتل آویو هر چند به صورت محدود چه خواهد بود؟

 

اگر به جایی رسیدیم که اسرائیل با برنامه قبلی وارد منازعات مستقیم نظامی با ایران شد، معنی‌اش این است که همسایگان حامی اسرائیل از پیش تضمین‌های امنیتی لازم را از آمریکا برای حمایت از آن‌ها در برابر واکنش نظامی ایران کسب کرده‌اند. در واقع، چنین اقدامی در خلاء انجام نخواهد شد و این کشورها - در صورت ارائه کمک‌های لوجیستیکی به اسرائیل - زمینه‌چینی‌های لازم را برای بقای خود انجام خواهند داد. حال، اینکه این زمینه‌چینی‌ها چقدر موثر واقع شود، و چقدر از منظر ایران کارکرد بازدارندگی داشته باشد، بحث دیگری است.

 

** آیا آمریکای « بایدن» در کنار اسرائیل علیه ایران خواهد ایستاد؟ یا نتانیاهو راسا برای حمله به اهداف ایران برنامه ریزی خواهد کرد؟

 

تصمیمات دولت‌های آمریکا همیشه تابع دینامیک و فضای سیاسی است. ممکن است تحت برخی شرایطی در دولت بایدن نیز به حمله نظامی اسرائیل به ایران چراغ سبز داده شود. یعنی، هرگز نباید چنین احتمالی را دست‌کم گرفت. اما از طرف دیگر، شواهدی هم نشان می‌دهد که برخی دستگاه‌های سیاست خارجی در آمریکا با چنین تصمیم همراه نیستند. اظهارات اخیر ویلیام برنز - رئیس‌ CIA - مبنی بر اینکه ایران از سال ۲۰۰۳ تا کنون تصمیمی برای «از سرگیری برنامه نظامی هسته‌ای» خود نداشته، نشان می‌دهد مقاومت‌هایی نیز در درون سیستم در برابر اقدامات این‌چنینی وجود دارد. اما حقیقت این است که اگر اسرائیل دست به چنین اقدامی زد، و عملاً دولت بایدن را در یک عمل انجام‌شده قرار داد، آنوقت این قبیل مخالفت‌ها هم به حاشیه خواهد رفت و «حمایت نکردن» بایدن از اسرائیل بسیار دشوار خواهد شد.

 

** به عنوان یکی از حامیان « برجام» و یکی از کارشناسانی که از همان ابتدا معتقد به لزوم انعقاد این توافق بودید آیا ما باید منتظر اعلان مرگ برجام از سوی طرف های مذاکره کننده این توافق باشیم؟ آیا گزینه دیپلماسی به پایان مسیر خود رسیده است؟

 

«برجام» نماد رویکردی است که معتقد است با دیپلماسی و مذاکره می‌شود تا میزان قابل ملاحظه‌ای تهدید‌ها را مدیریت کرد و از شدت و سرعت وقوع آن‌ها کم کرد؛ معتقد است می‌شود به «سیاست خارجی» قدرت‌های بزرگ - ولو قدرت‌های قلدر و زورگو - جهت بخشید و خود را همواره محکوم به پذیرش سوگیری‌های «محتومه» آن‌ها ندانست؛ قائل به «قدرت نرم» و قدرت اقناعی است و معتقد است می‌شود با حضور فعالانه در صحنه دیپلماسی به نظم منطقه‌ای و نظم بین‌المللی جدید شکل داد و متناسب با منافع ایران بر این فرایند تاثیر گذاشت؛ معتقد است قدرت امری تک‌ساحتی نیست و لازمه «قوی شدن» یک کشور ایجاد یک فضای کم‌تنش و زمینه‌ای برای بالندگی جامعه و توسعه اقتصادی کشور است؛ معتقد است راه توسعه کشور نیز از «عادی‌سازی روابط تجازی» با همه بازیگران بین‌المللی این عرصه می‌گذرد؛ و معتقد است قوی شدن ایران در پناه و پوشش یک «خیزش آرام» و «بی جار و جنجال» میسر است. اگر در داخل کشور، مبانی فکری پشت برجام به درستی درک شود، و جناح‌های مخالف وقت بگذارند و به جای نسبت دادن انواع سوءنیت‌ها و توطئه‌های عجیب و غریب به حامیان این تفکر، تلاش کنند منطق این رویکرد را درک کنند، نیازی به اعلام مرگ برجام یا پایان دیپلماسی نخواهد بود.

 

**وقایع ماه های اخیر ایران و نحوه برخورد با معترضان را تا چه اندازه در شکل گیری فضای منفی بین المللی علیه کشورمان و عدم تمایل کشورهای غربی برای نشستن پای میز مذاکرات برجامی موثر می دانید؟

 

معتقدم نحوه مدیریت اعتراضات بسیار زیان‌آور بود. جریان‌های ایران‌ستیز هم از این سوءمدیریت برای پیش‌برد اهداف راهبری خود به شدت استفاده کردند. یعنی به جای همراهی با خواسته‌های مدنی جامعه (که ادعایش را داشتند)، اعتراضات داخلی را مستمسکی کردند تا به کمک آن مذاکرات هسته‌ای را لغو کنند، تحریم‌ها را تشدید کنند، نقش ایران در اوکراین را برجسته جلوه دهند، سپاه را در لیست‌ سازمان‌های تروریستی قرار دهند و آب به آسیاب جریان حامی «فشار حداکثری» در واشنگتن و غرب بریزند. تا حدودی هم در پیش‌برد این اهداف کم‌وبیش موفق بودند. یعنی دست‌کم توانستند هریک از این مطالبات را تا حدودی پیش‌ ببرند. به عبارت دیگر، در روند مذاکرات وقفه و تاخیر انداختند، موفق به تشدید تحریم‌ها شدند، از فضای حاکم برای گره زدند روسیه و ایران در موضوع اوکراین استفاده کردند، قرار دادن سپاه در لیست‌ سازمان‌های تروریستی را تا آستانه اخذ قطعنامه از پارلمان اتحادیه اروپا پیش بردند و اغلب صداهای معتدل و حامی دیپلماسی و مخالف «فشار حداکثری» را از صحنه رسانه‌ای و آکادمیک آمریکا حذف کردند تا خود انحصارا‌ میدان‌دار روایت‌پردازی در مورد ایران شوند.

اگر ایران به نحو بهتری اعتراضات را مدیریت می‌کرد، و به جای تلاش بیهوده برای ارائه یک وجهه «بی نقص» از خود، برخی زیاده‌روی‌ها و کاستی‌ها را می‌پذیرفت و در جهت اصلاح آن‌ها گام‌های علنی برمی‌داشت، این جریان‌ها قادر نمی‌شدند با اتکاء صرف به ابزار لابی و رسانه، مشکلات امنیتی و راهبردی در این سطح برای کشور ایجاد کنند.

 

 

ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

چقدر از قطعی برق به خاطر استخراج بیت‌کوین است؟

جزئیات دیدار رئیس جمهور با وزیر خارجه سوریه | پزشکیان: ایران دست از حمایت از دوستان خود برنخواهد داشت

برنامه سپاه تا ۴ سال آینده رسیدن به مدار ۳۶هزار کیلومتری زمین است

قطعنامه حقوق بشری کانادا علیه ایران به تصویب رسید

توصیه می‌کنم کشورهای اروپایی از فرصت گفتگویی که دولت چهاردهم ایجاد کرده، استفاده کنند

گفتگوی تلفنی عراقچی با وزرای خارجه کشورهای عضو شورای حکام آژانس

اوکراین برای نخستین بار با موشک دوربرد بریتانیایی «سایه طوفان» خاک روسیه را هدف قرار داد

آمریکا پیش‌نویس قطعنامه آتش‌بس غزه را وتو کرد

شیخ نعیم قاسم: حزب‌الله بر اساس ۲ مسیر میدان و مذاکره عمل می‌کند

رهبری شخصا به دکتر پزشکیان فرمودند با اصلاح قانون تابعیت قهری موافق هستم

مین‌گذاری بایدن سر راه ترامپ در اوکراین

گیر رسایی به ظریف، پچ‌پچ افزایش قیمت انرژی و تجمع معلمان در بهارستان

کلینیک ترک بی‌حجابی به کجا رسید

آهو دریایی کجاست؟

پیشنهاد سردبیر
زندگی